بازی آیلین بابادر یک روز پاییزی دربوستان ملت
درروز جمعه یک روز پاییز٣نفری رفتیم بوستان ملت.
اونجاآیلین خانم کلی بازی کرد.همش هم میخواست خودش راه
بره.از پله هاهم دوست داشت خودش بالا بره.
هر صندلی که میدید زود میرفت مینشست.
هرجاهم که گل بودسمتش میرفت وبازبونه شیرینش میگفت:به به
روی چمنها پرشده بود از برگهای زرد.خانم خانما هم فقط میخواست
بابرگها بازی کنه.
اینم یکی دیگه.
بعدازاون رفتیم قسمت وسایل بازی. کلی سرسره بازی کردوکلی هم
تاب بازی کرد.
الهی قربونت برم که این قدر ماهییییی
آیلین خانم داشت بازی میکردکه نم نم بارون گرفت.
اینم یه عکس دیگه از جوجه خانم
الهی مامانوبابا فدات بشن که این قدرعسلییییییییییییییییی
خبلی دوستت داریمممممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی